زندگی شاید خیابان دراز است که هر روز مردی با بیل از آن می گذرد مردی که شاید زیر لباسش چماقی طولانی دارد و شاید پرچمی را آتش می زند

۲۲ اسفند، ۱۳۸۸

شیخ و زاویه ا د ر ا ر

در وبلاگ جفنگیات نو شیخ وحیدالدین قزوینی (رض) جلد نود و هشتم صفحه 55 نقل است ملا به منبر رفته، موعظه می كرد و درباره چوبهای آتشین كه به ماتحت ملت در قیامت جا می كنند صحبت میكرد كه ای مردم بدبخت دهنتون اون دنیا سرویسه فقط من و پامنبریام میریم بهشت و خلاصه از این حرفها. بحث حسابی داغ شده بود و ملت هم از ترس آب دهن خشك شدشون رو به زور قورت می دادن كه حسنی یهو بلند شد و پرسید حاج آقا اجازه؟ یك سوال شرعی داشتم؟ ملا كه قبلا پی سوالهای حسنی به تنش خورده بود (در این پست) گفت “خفه شو پدرسگ، بشین سرجات بینیم”، البته خیلی دوست داشت اینو بگه ولی عوضش گفت “بگو پسر عزیزم” حسنی هم گفت “حاج آقا تو قبر پدرت سگ رید” البته حسنی هم خیلی دوست داشت اینو بگه و لی گفت ” حاجی چرا ورپا شاشیدن مكروه؟”

ملا هم لبخندی زد و گفت: البته شاش نه و ادرار حسنی هم جواب داد” البته منظور من هم همون شاشی هست كه بصورت ادرار خارج میشه”

ملا كه كم آورده بود با بی میلی سریع گفت ” چون احتمال پاشیدن روی شلوار وجود داره حالا كه جواب سوالتو گرفتی بشین”

حسنی ” آقا ما تو آزمایشگاه مدرسه مون با بچه ها اندازه گرفتیم به این نتیجه رسیدیم كه اگه موقعه شاشیدن ادراری كه شما گفتین، شاشتو یه جوری تنظیم كنی كه با خط افق زاویه 45.7 درجه داشته باشه نه تنها روی هیچ قسمتی از شلوار و لباس نمی ریزه بلكه طبق تحقیقات مشابهی كه اتجام شده مردهایی كه با این زاویه میشاشن اصلا دچار سرطان سینه و دهانه رحم نخواهند شد”

ملت و ملا دهنشون باز مونده بود، ملا به خودش یه تكونی داد و برای اینكه كم نیاره ژست آدمهای همه چیز فهم رو گرفت و با اطمینان گفت : بله دیگه، برای همینه كه بزرگان ما بر روی این عدد 45.7 اینقدر تاكید داشتند، آقا اصلا این عدد، عدد مقدسیه! همین شمس خودمون وقتی میخواست طی الارض كنه با زاویه 45.7 درجه میرفت بالا كه اگه خواست وسط راه رفع حاجت كنه اون بالا نجس كاری نشه. به اینجا كه رسید شمسی خانم زن ملا بلند گفت “وا! حاج آقا من كی طی الارض كردم كه شما داری میگی؟” ملا با اعصاب خوردی داد زد “خفه شو ضعیفه منظورم شمس تبریزی بود تورو چه به این گها” .

وقتی به خودش اومد دید چهار نفر بیشتر پای منبرش نیستن، با تعجب پرسید پس ملت كجان؟

یكی جواب داد “حاجی با حسنی رفتن دستشویی مسجد تا طریقه ورپا شاشیدن با عدد مقدسی كه شما گفتین رو یادشون بده”

ملا كه با عصبانیت داشت از سالن خارج می شد به متصدی اونجا گفت ” راستی از این به بعد این توله سگو دیگه اینجا راه نده”

۲۰ اسفند، ۱۳۸۸

بازدید کنندگان

كودتاي 22 خرداد را محكوم ميكنيم
موج سبز آزادی

کمپین آزادی معلم در بند؛ جعفر ابراهیمی

دنبال کننده ها

درباره من

عکس من
زندگی شاید خیابان دراز است که هر روز مردی با بیل از آن می گذرد مردی که شاید زیر لباسش چماقی طولانی دارد و شاید پرچمی را آتش می زند