زندگی شاید خیابان دراز است که هر روز مردی با بیل از آن می گذرد مردی که شاید زیر لباسش چماقی طولانی دارد و شاید پرچمی را آتش می زند

۱۹ آذر، ۱۳۸۸

پیروزی وزرای دولت را در نشریه صهیونیستی نیچر به پیشگاه امام عصر تبریک می گویم

بازیگران نقش وزیر علوم، وزیر راه و ترابری در دولت بازی این کوچولو به اضافه رییس دانشگاه پیام نور حماسه آفریدند.

ممد می گفت جریان از این قرار است که ایشان می خواستند مقاله چند دانشمند پاکستانی را به اسم خودشان چاپ کنند اما این حرکت خودجوش و انقلابی با هوشیاری مستکبرین صهیونیست نشریه نیچر ناکام مانده. بهتر است قبل از خواندن کیهان فردا بدانید بنگاه دروغ پراکنی نیچر به لابی صهیونیست وابسته است.

در این مملکت رسم است هر چیزی را به حضرت صاحب الزمان (عج) ارواحنا له الفدا تبریک بگویند. نشان به آن نشان که اخیرا نیز سردار فیروز آبادی در نامه ای، ایشان را با لفظ پسرخاله گانه مهدی جان خطاب کرده بود.

در همین راستا ما هم نامه ای می نویسیم.

مهدی جان سلام

بنده به سهم خود این پیروزی بزرگ را به پیشگاه شما تبریک عرض می کنم.

انشاءالله با رشادتهای انقلابی این (گلاب به روتان) وزرای دولت بعد از نهم و استعانت از درگاه شما هر روز به فتح قله های بزرگتر هسته ای بیندیشیم. دیگر عرضی ندارم.

نوشتم نامه ای با خط ابی امیدوارم ازان آید جوابی

نتیجه گیری اخلاقی: متقلب موفق باید از کارش خجالت بکشه؛ اما متقلب ناشی که گیر بیفته باید بره بمیره! بخصوص وقتی وزیر هم باشه

۰۱ آذر، ۱۳۸۸

موضوع انشاء: عزدواج


نام : کمال

کلاس : دبستان

موضوع انشاء: عزدواج

(خودم هم می دانم تکراری است. خواستم فضولها را بشناسم)

هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است . حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند . در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود. در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم مهریه وشیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی دایی مختار با پدر خانومش حرفش بشود دايی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود..خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند! اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. می گفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید . ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست. از آن موقه خاله با من قهر است قهر بهتر از دعواست.آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری می کند بعد خانومش می رود دادگاه شکایت می کند بعد می آیند دایی مختار را می برند زندان! البته زندان آدم را مرد می کند.عزدواج هم آدم را مرد می کند، اما آدم با عزدواج مرد بشود خیلی بهتر است.

۲۱ آبان، ۱۳۸۸

مگس سوار خ.ر




۲۹ مهر، ۱۳۸۸

احمدی نژاد: واژه های ملت، مردم و دموکراسی باید سرشان به سقف چسبانده شود

شمقدري: واژه هاي فيلمفارسی، معناگرا و فرهنگی بايد اصلاح شود.

جراید

در همین راستا نقل قولهای احتمالی بعضی ها را حدس می زنیم.

احمدی نژاد: واژه های ملت، مردم و دموکراسی باید سرشان به سقف چسبانده شود.

جنتی: واژه های انتخابات، اکثریت و اقلیت باید اصلاح شود.

ریگی: واژه های ترور، شعور و مسلمانیت باید اصلاح شود.

مریم نخستین احمدی: واژه های شورا، پیمانکار و شوهرم باید اصلاح شود.

رحیم سرکار کلجی: واژه های بنگاه، روزنامه و پول باید اصلاح شود.

امید مافی مافیه: واژه های فحش خوارمادر، مقاله و یادداشت باید در صورت صلاحدید حاج آقا اسلامی اصلاح شود.

عبدالعظیم موسوی: واژه های شانه تخم مرغ، چاپخانه و روزنامه باید اصلاح شود.

رییس دانشگاه بین الملل: واژه های دانشگاه، زایشگاه و زندان باستیل باید اصلاح شود.

گداسیما: واژه های دروغ، خوکی و نوع آ باید اصلاح شود.

۲۴ مهر، ۱۳۸۸

آموزش گام به گام: چگونه شلوار یک نفر را به احتزاز در بیاوریم؟

گام اول - مواد لازم: یک سفر استانی، یک عده کاکوی شیرازی، یک نفر مارکوپولو

گام دوم- مقدمات: یک نفر مذکور اول باید 20 ساعت در شبانه روز کار کند. وقتی 20 ساعت را پر کرد، 3 ساعت با فاطی کاماندو بی الهام شب نشینی کند. بعدا اگر خسته شد یک ساعت بخوابد و در خواب هاله نور را ببیند که به جانب فارس اشارت می کند. تصمیم را راست کند و بگوید فردا به شیراز خواهیم شتافت.

گام سوم- عملیات: یک عده زیادی از کاکوهای شیرازی به فرماندهی بروبکس شهرضا ورود مارکوپولو را انتظار بکشند. به محض ورود مارکوپولو فیل شیرازی ها یاد رایشان به موسوی و برنده کردن مارکوپولو بیفتد. شیرازی ها هم که حساس. یکصدا بگویند: رای ما رو دزدیدن دارن باهش پز می دن. شهرضایی ها هم جوگیر شده و داد بکشند: دیکتاتور هسته ای، دمر بخواب خسته ای. بالاخره بریزند و شلوار مارکوپولو را بر فراز میل پرچم به احتزاز درآورند. شیرازی ها از بالا حال احوال کنند. شهرضایی ها نیز از پایین به امر خطیر رفت و آمد مشغول باشند.

امیدوارم همگی شما بینندگان عزیز از این غذا لذت برده باشید. تا سفر آینده خدا نگهدار

قابل توجه بروبکس شهرضا: مارکوپولو حداکثر 8 ساعت تحت تدابیر شدید امنیتی دوام می آورد. سپس شیراز را به مقصدی نامعلوم ترک می کند. پس بجنبید.

۲۱ مهر، ۱۳۸۸

صندلی چیست؟

استادم، ابراهیم نبوی

صندلی( Sandali ): بر وزن سیدعلی. نشستنگاه. محل نشستن. محل جلوس. محلی که روی آن بنشینند و چهار پایه و دو دسته داشته باشد. چیزی که از صندل درست کنند. سالن: " محلی باشد که در آن تعدادی صندلی واقع شده و کسی پشت تریبون حرف بزند، و افرادی که روی صندلی نشسته اند از سالن رفته باشند." صندلستان: " سالن مجمع عمومی سازمان ملل". صندلستان خالی: " همان سالن در هنگام سخنرانی احمدی نژاد." به شیئی گفته شود که از پارچه یا چرم و چوب و میخ و پیچ درست شده و روی آن بنشینند و در هنگام سخنرانی به در و دیوار نگاه کنند یا روزنامه بخوانند یا دستشان را توی دماغ شان کنند.( صندلنامه شیخ طرسوسی، ص 764) جمع: صندلی ها. مثال: صندلی راحتی، صندلی استیل، صندلی الکتریکی، صندلی قدرت. کاربرد در جمله: " احمدی نژاد برای صندلی های خالی سالن مجمع عمومی نیم ساعت سخنرانی کرد." کاربرد دوم در جمله: " از وقتی بیست سال قبل روی صندلی نشست دیگر کسی نتوانست او را از جایش بلند کند."

صندلی، وزن و قدرت

صندلی ناهارخوری: صندلی که در حین نشستن روی آن وزن تان یک کیلو اضافه می شود.

صندلی ریاست: صندلی که در حین نشستن بتدریج حالت چسبندگی ایجاد می شود.

صندلی بازجویی: صندلی که هر بار نشستن روی آن نیم کیلو از وزن را کم می کند.

صندلی مدیرکل: صندلی که دست را برای زدن قوی و پا را برای رفتن ضعیف می کند.

صندلی وزیر: صندلی که سالها برای رسیدن به آن زحمت کشیده و در عرض نیم ساعت آن را از دست می دهید.

صندلی مجلس: محل مناسبی برای استراحت به مدت چهار سال، حمایت از دولت به مدت سه سال، تلاش برای خرید خانه به مدت دو سال، و سخنرانی علیه دولت در سال آخر.

صندلی کلاس دانشگاه: محلی که تا یک لحظه قبل از حمله لباس شخصی ها و عوامل دولت روی آن نشسته بودید.

صندلی سالن مجمع عمومی سازمان ملل: محلی که تا قبل از سخنرانی احمدی نژاد نماینده یک کشور روی آن نشسته بود.

صندلی دادگاه: محلی که هر سیاستمدار بارها افرادی را روی آن می نشاند و سرانجام خودش هم روی آن می نشیند.

صندلی سازمان ملل در هفت دوره از نگاه احمدی نژاد

دوره اول: " وقتی من سخنرانی می کردم، هاله نوری دور من بود و همه به من نگاه می کردند و حتی چشم هم نمی زدند."

دوره دوم: " وقتی من سخنرانی می کردم، همه به من نگاه می کردند و به حرف های من گوش می دادند."

دوره سوم: " وقتی من سخنرانی می کردم، همه به همدیگه نگاه می کردند و زیر لب چیزهایی می گفتند."

دوره چهارم: " وقتی من سخنرانی می کردم، تعداد معدودی از سالن خارج شدند و بقیه می خواستند ببینند آیا من همان حرف های قبلی را می گویم یا نه."

دوره پنجم: " وقتی من سخنرانی می کردم، تعداد زیادی از دشمنان از سالن بیرون رفتند و همه دوستان که خجالت می کشیدند در سالن باقی ماندند."

دوره ششم: " وقتی من سخنرانی می کردم، فقط فلسطینی ها و هیات ایرانی مانده بودند."

دوره هفتم: " وقتی رئیس جمهور سخنرانی می کرد، همه در سالن بودند و من یادم افتاد که قبلا در آن سالن شش بار سخنرانی کردم."

بیماری های صندلی و سیاست

سندروم من( Man Syndrom )این بیماری که نشانه آن آغاز همه جملات با کلمه " من" است از دو ماه بعد از نشستن روی صندلی قدرت آغاز می شود و گاهی تا یک سال ادامه می یابد.

سندروم ما( Maa Syndrom )این بیماری که نشانه آن جمع فرض شدن خود است، از شش ماه پس از نشستن روی صندلی قدرت آغاز می شود و گاهی تا آخر عمر ادامه می یابد.

سندروم فالچر( Fallchair Syndrom )این بیماری که نشانه آن ترس دائمی از افتادن از روی صندلی است، از یک سال بعد از نشستن روی صندلی قدرت آغاز می شود و بیمار دائما احساس می کند پایش به زمین نمی رسد و در حال افتادن است.

سندروم چرمن( Chairman Syndom )این بیماری که از دوران مائوتسه دون ایجاد شده، و نشانه آن ترس از نشستن دیگران روی صندلی است، از پنج سال بعد از نشستن روی صندلی قدرت آغاز می شود و گاهی تا هنگام مرگ ادامه می یابد، در این حالت همه مراجعه کنندگان یا باید روی زمین بنشینند یا روی صندلی هایی در سطح پائین تر.

سندروم چسبندگی( Chasbandegi Syndrom )این بیماری که از افزایش چربی روی پوست و افزایش چربی روی چرم صندلی و چسبیدن این دو به هم ناشی می شود، ترس دائمی بیمار را در زمانی که روی صندلی قدرت نیست ایجاد می کند. واکنش های بیمار بصورت کودتا، تقلب انتخاباتی و دائمی شدن ریاست اش ظاهر شده و درمان آن با اعتراض یا انقلاب یا صندلی الکتریکی انجام می شود.

سندروم صندلیزم( Sandalism Syndrom ): این بیماری مخصوص سیاستمداران است و علامت آن توجه به تعداد صندلی موجود در سالن است، برای بیمار مهم نیست که کسی روی صندلی نشسته یا کسی که روی صندلی نشسته است، به حرف او گوش می دهد یا نه، مهم این است که در سالنی حرف بزند که در آن تعداد زیادی صندلی باشد.

۱۵ مهر، ۱۳۸۸

مشت محکمی بر دهان عیال

دیشب با عیال دعوایمان شده است. می گوید چرا با زن همسایه خوش و بش کرده ای. می گوید من چه بدبخت بودم گیر تو افتادم. زن جماعت زود فریب استکبار جهانی را می خورد. ای به روحت اسراییل. می دانم باز هم کار تو است. می خواهی عیال هم ما را تحریم کند. اما کور خوانده ای. فعلا در معیت عیال این مشت محکم را تناول فرمایید تا بعد خدمت برسم.

در روایات آمده مرکز خریدی اعلام کرد که زنان می توانند به آنجا بروند و همسر ایده آل خود را بخرند !

اما شروط انتخاب و خرید اینها بودند :

در این مرکز پنج طبقه ، هرچه به طبقات بالاتر می رفتند خصوصیات مثبت مردان بیشتر میشد؛

اما اگر در طبقه ای را باز می کردند ، باید از همان طبقه مرد مورد نظر را انتخاب می کردند

و درضمن اگر به طبقه بالاتر می رفتند دیگر اجازه برگشت به طبقه قبلی را نداشتند !

هرشخصی هم فقط یک بار میتوانست از این مرکز استفاده کند ... !!!

***

دو دختر که با هم دوست بودند به این مرکز خرید رفتند تا شوهر مورد نظر خود را پیدا کنند.

روی در اولین طبقه نوشته بود : این مردان شغل و درآمد ، خانه و ماشین معمولی دارند !

دختری که تابلو را خوانده بود گفت : خب ، بهتر از کار نداشتن یا خونه و ماشین نداشتن است

ولی دوست دارم ببینم بالاتری ها چه جوری هستند !

روی در طبقه دوم نوشته بود : این مردان شغل عالی با درآمد و حقوق بالا، خانه مجلل و ماشین

مدل بالا دارند ، در کار منزل هم کمک می کنند !!!

دختربا شوق گفت : هووووم! طبقه بالاتر چه جوریه...؟!!

روی در طبقه سوم نوشته بود : این مردان شغل عالی با درآمد و حقوق بالا، خانه مجلل و ماشین

مدل بالا دارند ، خوشگل و خوشتیپ هستند ، در کار منزل هم کمک می کنند !!!

دخترها با هیجان و یکصدا گفتند : واااای ! چقدر وسوسه انگیزه ، ولی بریم بالاتر!!!

روی در طبقه چهارم نوشته بود : این مردان شغل عالی با درآمد و حقوق بالا، خانه مجلل و

ماشین مدل بالا دارند ، خوشگل و خوشتیپ هستند، در کار منزل هم کمک می کنند ، ارث زیادی

هم به آنها خواهد رسید !!!

خوشحالی آنها قابل توصیف نبود ، نگاهی به هم کردند و با اشتیاق بسیار زیادی گفتند :

وااااااااااااااااای چقدر خوب ! پس چه چیزی ممکنه تو طبقه آخر باشه ؟!!!

پس با هم و دو پله یکی به طبقه پنجم رفتند...

روی در طبقه پنجم نوشته بود : این طبقه فقط برای این است که ثابت کند شما خانمها هیچوقت راضی نمی شوید !!! ممنون که به مرکز ما آمدید ، روز خوبی برایتان آرزومندیم

۰۶ مهر، ۱۳۸۸

کرتیم یا شیخ - باب دویم

کرامات شیخنا از اوان کودکی هویدا بودی خصوص در فقره ردیابی کار بی تربیتی ید طولا داشتی. در این باب روایات معتبر بسیار باشد. فی المثل شیخ تهرانی در مناقب المتجاوزین گوید: ایامی که شیخنا مهدی کروبی رضی الله عنه در بلاد لرستان طی طریق می کردی، بوی کار بی تربیتی را از یک فرسخی می شنیدی. این امر باعث شدی تا ملای مکتب وی را مقام مفتشی دادی و زان سپس هر یک از کودکان مکتبخانه در صحرا با هم کار بی تربیتی کردندی، شیخنا کروبی ملا را خبر دادی و ملا هر دوان را گوشمال سخت بدادی. فاعل را لت زدی و گفتی چرا کار بی تربیتی بکردی؟ مگر زندانبان نظام اسلامی بودی که کار بی تربیتی کردن بر تو عین جهاد فی سبیل الله بودی؟ مگر این بدبخت اغتشاش کرده بودی؟ یا من تو را حکم شرعی داده بودمی که تجاوز به اغتشاشگر چون شمشیر زدن در رکاب مولاستی؟

بر همین منوال مفعول را فلک بکردی و به قصد کشت بزدی. آنگاه با زبان حال بگفتی که خاک بر سرت، چرا دادی؟ مگر اغتشاش کرده بودی؟ مگر زندانی نظام مقدس اسلامی بودی؟ مگر فاعل از پاسداران نظام مقدس بودی که هر چه در آنجایت نهادینه بکردی واجب کفایی بودی و ثواب اخروی داشتی؟ در ثانی چرا بعد از دادن نزد من نیامدی؟ مگر اینجا نظام اسلامی بودی که فاعل به عنف راست راست بگشتی و مفعول به عنف را سر به نیست کردندی؟ و الخ.

۰۲ مهر، ۱۳۸۸

نهادینه کردن شور مذهبی در مشترک مورد نظر امکانپذیر نمی باشد


شریعتی می گفت دو پدیده را مردم عوام نمی توانند از هم سوا کنند یکی شور مذهبی است یکی شعور مذهبی.که این دو ربطی به هم ندارند آن کسی که شور مذهبی دارد خیال می کند که شعور مذهبی هم دارد.

آگاهان می افزایند چنین موجودی به دلیل عدم تشخیص شور مذهبی از شعور مذهبی هر سال یک بار هوس می کند به زیارت شورای امنیت برود تا با قرائت دعای «والعافیت والنصر» شور مذهبی اش را آنجا هم نهادینه کند. اما به دلیل اینکه ایادی حسین طائب و ثمره هاشمی را به مجمع عمومی سازمان ملل راه نمی دهند، نهادینه شدن شور مذهبی بوسیله باتوم و شیشه نوشابه در اقصی نقاط بدن مشترک مورد نظر امکانپذیر نمی باشد. بنابراین داداش سیا برای ضایع نشدن سخنرانی غرایی برای صندلی های خالی می کند، دم مربوطه را روی کول خود قرار می دهد و کشور شیطان بزرگ را ترک می کند.


۲۷ شهریور، ۱۳۸۸

طنز سرخود احمدی‏نژاد: گرفتن مدال المپیک مربوط به آدم‏های کوته فکر است!

من به ضرس قاطع می گویم این الفنون خودش آخر طنز است. لازم نیست ما خودمان را برای طنز نوشتن شکوفا کنیم. اظهاراتش را بخوانید.

«آقای علی آبادی جانبازی است که شاید شما ندانید او جانباز است. رزمنده ای است که در بسیاری از زمینه ها تلاش کرده است . بنده 30 سال است که افتخار دوستی با ایشان را دارم. به قول خودش اگر بتواند کمکی بکند حاضر به تی کشیدن هم هست و اگر نتواند حداقل نگاه خواهد کرد. بنده سعی کرده ام که از ایشان در زمینه ای دیگر و در وزارت نیرو استفاده کنم که متاسفانه مقبول نیفتاد.»

رئیس جمهور با بیان اینکه باید به این باور برسیم که همه ایرانی ها ورزشکار هستند گفت تاکید کرد که باید فرهنگ ورزش همگانی را توسعه دهیم و به ورزش حرفه ای بیشتر توجه کنیم و برای نیل به ورزش پهلوانی تلاش نماییم.

به گزارش مهر، محمود احمدی نژاد در مراسم تودیع و معارفه رئیس سازمان تربیت بدنی که ظهر امروز پنجشنبه در ساختمان کوثر نهاد ریاست جمهوری برگزار شد، اظهار داشت: همه کارهایی که انسان در زندگی انجام می دهد کار فرهنگی است برخلاف عده ای که ورزش را کار جسمی می دانند بنده معتقدم که نفس ورزش اجتماعی و فرهنگی است. حتی اگر فردی صبح ها برای خود نرمش کند یک کار فرهنگی و اجتماعی انجام داده است چرا که ورزش یک نیاز روحی است.

وی با بیان اینکه دایره تاثیر دیگر فعالیتها در جامعه محدود است و همچون ورزش وسیع نیست، افزود: دایره شمول ورزش و تاثیرش ملی و جهانی است. نمونه آن هم همراه بودن دل 70 میلیون ایرانی با ورزشکارشان در مسابقات جهانی، آسیایی و یا المپیک است.

احمدی نژاد تصریح کرد: همه اهداف انجام کار فرهنگی رسیدن به خودباوری و احساس توانستن است. ورزش علاوه بر اینکه این مزیت را دارد ترویج روحیه جوانمردی ، بزرگی، سلامت و خوی پهلوانی را نیز اشاعه می دهد. لذا ورزش ملی ما نیز در همه زمینه ها باید روح حاکم بر آن مبتنی بر ویژگی های پهلوانی استوار باشد.

وی با اشاره به اینکه امروز در همه دنیا ورزش به عنوان نیاز روز انسانها مطرح است یادآوری کرد که با توجه به اینکه پتانسیل بالایی در ورزش کشور وجود دارد مسئولیت ما و جامعه ورزشی بسیار بسیار سنگین است. ما در هر جایی پافشاری کرده و ایستاده ایم نتیجه گرفته ایم. اگر چه همین همت و اراده خود نیز پیروزی است حتی اگر پیروزی نهایی هم حاصل نشود.البته اگر ظاهر مدال هم همراه آن باشد نور علی نور است.

رئیس جمهور ادامه داد: معتقدم اگر جامعه ورزشی تصمیم به یک کار بگیرد خدای متعال در این زمینه حتما به آنها کمک خواهد کرد و اگر در راه رسیدن به هدف مصمم باشند اگر هم در مرحله اول نتیجه حاصل نشود قطعا در مراحل بعدی نتایج مطلوبی بدست خواهد آمد.

وی با تاکید بر اینکه بنده به توانمندی های جامعه ورزشی کشور اعتقاد کامل دارم، گفت : چون این اعتقاد را نسبت به جامعه ورزشی دارم انتظارم هم از آنان بیشتر است و این کار شما را سخت می کند.

احمدی نژاد با انتقاد از افرادی که معتقد بودند کاروان ورزشی ایران در المپیک گذشته نتیجه نگرفته است اظهار داشت: عده ای گفتندکه در المپیک نتیجه نگرفته ایم اما به نظر بنده ما در المپیک نتیجه خوبی را گرفتیم چرا که بیشترین سهمیه را برای حضور در المپیک کسب کردیم که این خود یک نوع پیروزی بود. بالاخره همه کشورها در المپیک برای پیروزی حاضر می شوند.

وی اضافه کرد: گرفتن مدال در المپیک ظاهر قضیه است و این مربوط به آدم های کوته فکر است که فکر می کنند حتما باید مدال هم کسب شود البته مدال های کسب شده از سوی ورزشکاران کشورمان در دوره آقای علی آبادی از 950 به 1530 مدال رسیده است.

احمدی نژاد تاکید کرد: باید به این باور برسیم که همه ایرانی ها ورزشکار هستند . باید فرهنگ ورزش همگانی را توسعه دهیم و از سویی به ورزش حرفه ای که در اوایل کار آن هستیم بیشتر توجه کنیم و البته برای نیل به ورزش پهلوانی تلاش کنیم.

رئیس جمهور ضمن تقدیر از خدمات محمد علی آبادی برای دوره چهار ساله ریاستش در سازمان تربیت بدنی خاطرنشان کرد: آقای علی آبادی جانبازی است که شاید شما ندانید او جانباز است. رزمنده ای است که در بسیاری از زمینه ها تلاش کرده است . بنده 30 سال است که افتخار دوستی با ایشان را دارم. به قول خودش اگر بتواند کمکی بکند حاضر به تی کشیدن هم هست و اگر نتواند حداقل نگاه خواهد کرد. بنده سعی کرده ام که از ایشان در زمینه ای دیگر و در وزارت نیرو استفاده کنم که متاسفانه مقبول نیفتاد.

وی درباره رئیس جدید سازمان تربیت بدنی نیز گفت: آقای سعیدلو در همه زمینه ها به دولت و اقدامات آن آگاه است. بنده آدم هایی می شناسم که 50 سال است عشقشان روحیه دادن و رسیدگی به ورزشکاران است. من الان آقای سعیدلو را به شما تحویل می دهم و امیدوارم 4 سال آینده ایشان را به ما سالم تحویل دهید و مشکلی از حیث مالی و پشتیبانی در ورزش نداشته باشیم.

۲۳ شهریور، ۱۳۸۸

کرتیم یا شیخ! باب اول


و بدین نمط روایت کنند از شیخ طریقت اصلاحیه شیخنا شیخ مهدی کروبی رضی الله عنه که گویند از الوار ملایر بودی. شیرمردی بودی با دندانهای زیبا، گردنش بسی ستبر و زبانش بسی طویل بود. این صفات شیخنا مریدان را حال وافر دادی و محتسب را اندک حال نیز ستاندی.

آغاز ماجرا چنین بودی که باریتعالی 73 سال پیش شیخنا شیخ احمد کروبی را فرزندی عطا فرمودی کاکل زری که وی را نام مهدی نهادندی. مهدی پدر را بشناختی و بسیار دوست بداشتی و چنین روایت کنند که او را با هیچ کس عوضی نگرفتی. همواره نیز بگفتی که من مهدی کروبی هستمی، فرزند احمد. مکرر این را بر زبان آوردی تا کسان گمان مبرند وی را نیز با کسی رابطه پدر و پسری بوده و لاجرم اعضای مونث درجه یک خانواده اش را با کسی رابطه ی بی تربیتی.


۲۰ شهریور، ۱۳۸۸

به قول فردوسی پور چه می کنه این عبدالکریم سروش!

به قول عادل فردوسی پور چه می کنه این سروش! من و عیال که از وقتی این نامه را خواندیم کفمان بریده است. ببین سر کم ظرفیت هایش چه بلایی آورده است. فرار بدون توپ او به لندن و ضربه کاشته اش از خارج از محوطه 18 قدم نظام همه را میخکوب کرد.

سروش کیست؟

نام: عبدالکریم سروش

قد: 170

وزن: 90- 100 برو بالا

تعداد بازی ملی: خیلی

سروش از اون اول اول های انقلاب با بروبکس ملی و مذهبی و غیره تیم فکری آن را در زمین خاکی های تهران ایجاد کرد. اما بعد کسانی را بازی داد که تیم را از دست صاحبان اصلیش گرفتند و خودشان شدند همه کاره. عبدل سالهای اولیه در پست دفاع از انقلاب توپ می زد. تا اواسط دهه 70 که نظام به 2 تیم قرمز و آبی تقسیم شد، سروش یکی از فورواردهای آن تیمی شد که داور را در اختیار نداشت. تا اینکه در اواخر دهه 80 یعنی همین دیروز همچون ضربه ای به توپ زد که فوروارد، دفاع، داور و دروازه بان را با هم به سه کنج دروازه چسباند.

خبرهای رسیده حاکی از ان است که مدل موی سروش به زودی در میان جوانان خیام شمالی مد خواهد شد.

افتخاری وصف ناشدنی برای نظام مقدس: عده ای در یک قهوه خانه برای تیم ایران کف زده اند!

۱۶ شهریور، ۱۳۸۸

فداییان شیخ بده گرد سفره شیخ خوبه

آگاهان از اول می دانستند اگر به وزرای از پیش تعیین شده رای اعتماد دادند که دادند وگرنه الفنون 3 تا وزیر دیگر از توی جوب پیدا می کند و به مجلس می آورد. مگر برای معجزه ای با نبوغ جنتی نژاد کاری دارد؟

شنیده ایم که شیخ اصلاحات آمده اند قزوین. قدمشان روی چشم شیخ خوبه قزوین، حاج آقا قوامی. می گویند در این ضیافت تعداد زیادی ماست بوده، خر ما بوده، کروبی هم بوده، خوش به حالشان هم بخوربخور بوده هم نمایش های مهیج. ما که از وقتی توی گوشمان خوانده اند شیخ دیگر قزوین پسر بدی است، از شنیدن اسم شیخ خوبه هم وحشت داریم. البته طبق خبرهای واصله ضیافت افطاری شیخ خوبه مانع از حضور بادمجان دور قاب چین های شیخ بده نشده و ماشالاهزارماشالا دغل دوستان قزوین سولاخ دعای شیرینی را پیدا کرده اند.

در این هیری ویری که نگاه کردن به قیمت زولبیا برای افراد مبتلا به نارسایی قلبی ممنوع است، مفتخوری هم راه خوبی است. تعجبی ندارد بعضی افراد معلوم الحال هم از توبره می خورند هم از آخور. خدا دندان علف خوری بدهد همچنان بخورند. ما که حسود نیستیم.

آگهی: کسی آشنای تخلیه چاه ندارد که شرایطی کار کند؟

حاج سید هوگو چاوز احمدی نژاد




۱۳ شهریور، ۱۳۸۸

نامه به یک حسین آذربایجانی

حسین جان سلام خوبی چطوری؟

از کلمه تنویرت خوشم آمد. افتخار می کنم که تو هم این واژه را بلدی اما تو که باسوادترین آدم خاورمیانه هستی و فرت و فرت در فوق لیسانس رتبه 15 کشوری می آوری باید بفهمی راههای فرافکنی چیست. اگر نفهمی هم برای تنویر خودت و دوستانت می نویسم یکی از راههای فرار به جلو فرافکنی و قانون "کی بود کی بود من نبودم" است. روزی نامه شما هم در این زمینه ید طولا دارد.

اصولا خیلی خوب است که آدم فکر کند در صورت مصاحبه با عبدالعظیم و اصلی بیگی می تواند روزی نامه گی برخی روزنامه ها را جار بزند تا روزی نامه گی روزنامه خودش آن زیرمیرها بماند. اما سر گنده اش این است که دیگران بدون نیاز به تنویر این موضوع را می فهمند.

خودت هم انشاءالله قبول داری حدیثتان فارسنامه است و با سپاه بسته تا زیراب این و آن را بزند و 70 درصد صفحات را با اخبار خبرگزاری سپاه پر کند. بالاخره حدیث و بعضی از مخلوقات خدا باید از جایی نان بخورند و همیشه چرب و چیلیش را دوست دارند.

امیدوارم غمباد نگیری و بگویی چرا این نامه را برای تو نوشته ام. همه می دانند تو در حدیث کاره ای نیستی. کار نداریم به یکصدم قیمت کار می کنی یا به افتخار عموجان ناپلئون، به قول خودت یک ضرب المثل آذری هست که می گوید کار کردن یارو و خوردن یابو. می فهمی که؟ تو به خیال خودت کار حرفه ای می کنی اما پول مصاحبه های رپرتاژیت را عموجان رحیم! و دایی جان فرامرزی! می گیرند و می خورند.

من تو را دوست دارم. به تو علاقمندم. نمی خواهم توهم بزنی در لوموند کار میکنی. حقیقت شوکوپارس نیست پسرم که همینجوری بلمبانی برود پایین. محض تنویر خودت می گویم حدیث عمورحیم تابلوترین روزی نامه قزوین است و اگر تابان در خط مقدم نبود تا الان در روزی نامه عموجانتان تخته شده بود.

۱۱ شهریور، ۱۳۸۸

حاج آقا اسلامی مسئلتن

با عیال نشسته بودیم از مخارج افطاری دیشب حرف می زدیم. دروغ چرا؟ پشت سر همه مهمانها هم غیبت می کردیم. وقتی به شرح موش دوانی های مادرش رسیدیم، با یک ضد حمله سوق الجیشی گفت: اینها را ولش کن. شنیدی حاج آقای اسلامی دامت برکاته و افاضاته و منویاته و کمالاته و کلا همه چیزه گفته است: اسلام می گوید تجاوز به زندانیان را باید 4 شاهد عادل به چشم خود دیده باشند؟

گفتم نه. ولی بدو کاغذ قلم بیاور یک استفتائی از حاج آقا بکنیم ماه روزه ای صواب دارد. جانم براتان بگوید نوشتیم:

حاج آقا سلام. نماز روزه قبول. من و عیال خیلی خوشحالیم که شما اینطور فکر می کنید. لطفا جواب این استفتائات ما را هم بدهید و خانواده ای را از نگرانی نجات بدهید.

1- درباره "فاحشه بودن" دختر یک استوانه چطور؟ آن را هم باید 4 شاهد عادل دیده باشند؟ یا احوط آن است که طرفداران شما و عشقتان الفنون با سوء استفاده از هموزنی نام این خانم محترم با فاحشه، شبهای تبلیغات رییس جمهوری توی خیابان داد بزنند: فاحشه ها...؟

2- تهمت گرفتن پول و رشوه از جرج سوروس چی؟ آن را هم باید 4 شاهد عادل به چشم ببینند؟ یا حسین بازجو در نشئگی هایش توهم بزند کافیست؟

3- توهم های آن زردها که هفته ای 3 بار با شما مصاحبه می کنند چطور؟ آن هم باید 4 شاهد عادل به چشم خود ببینند یا یک نفر در لاهوت آوایش را شنیده باشد کافیست؟

نوشتم نامه ای با خط آبی امیدوارم ازان آید جوابی

۰۹ شهریور، ۱۳۸۸

۰۷ شهریور، ۱۳۸۸

ا.ن: شکنجه زندانیان کار دشمن بود



۰۶ شهریور، ۱۳۸۸

خود طنزیمی احمد جنتی: قبرهای بی نام و نشان در قطعه ی 302 بهشت زهرا متعلق به سربازان گمنام امام زمان است!

ما هی بیاییم دهن روزه گناه کنیم و طنز بنویسیم. به نظر شما اظهارت حاج آقا جنتی خودش طنز نیست؟

احمد جنتی دبیر شورای نگهبان در ارتباط با قطعه 302 بهشت زهرا و قبرهای بی نام و نشانی که در این قطعه وجود دارند به خبرگزاری فارس گفت که تمامی این قبرها متعلق به بسیجیان و سربازان گمنام امام زمان است.

وی ادامه داد: این افراد در طول حیات خویش همواره به صورت گمنام به اسلام و نظام خدمت می کردند و در وصیت نامه ی همگی نیز نوشته شده است که پس از مرگ به صورت گمنام دفن شوند. وی همچنین افزود: تمامی این سربازان گمنام در وقایع اخیر انتخابات کشور به دست اغتشاش گران به شهادت رسیده اند و ما نیز بر طبق وصیت آن عزیزان عمل کرده و آنان را به صورت گمنام دفن کردیم. گفته میشود پیکرهای مطهر نه بسیجی معروف که همواره از شهادت آنان سخن گفته میشود اما اسامی آن ها اعلام نمی شود نیز در این قطعه به خاک سپرده شده اند.

۳۰ مرداد، ۱۳۸۸

پیروزی محمود احمد زی در افغانستان تایید شد

طبق آخرین اخبار خبرنگار اعزامی ما به ایالت هرات افغانستان خبر پیروزی محمود احمد زی در انتخابات ریاست جمهوری «افغانستان» نیز تأیید شد. اسناد این پیروزی شکوهمند برای اولین بار در «وزارت امور خارجه» یافت شده است.

۲۸ مرداد، ۱۳۸۸

حمایت صریح میرحسین موسوی از افشاگری کروبی درباره تجاوز در زندان‌ها

با پول و زور، ستم‌دیدگان را وادار به سکوت می‌کنند

جرس - مهندس میرحسین موسوی با ارسال نامه‌ای به مهدی کروبی، از شجاعت و تعهد او تشکر کرد و ابراز امیدواری کرد که دیگر روحانیان برجسته کشور نیز در افشای جنایت‌ها و تطهیر چهره اسلام با او همراهی کنند. موسوی در این نامه، دستپاچگی «رسانه غیرملی و روزنامه‌های کودتاچیان» را نشانه‌ای از «خبرهای وحشتناکی که ما هنوز اطلاعی از آنها نداریم» و «آنکه دروغ چون چرکی مسموم روز به روز دامنه خود را گسترش می‌دهد» می‌داند و هشدار می‌دهد که کودتاچیان می‌خواهند با تهدید و ارعاب ستم‌دیدگان را به سکوت و انصراف از تظلم وادار کنند.

متن کامل نامه موسوی به کروبی را در پی می‌خوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم

برادر گرامی،
حضرت حجت الاسلام و المسلمین کروبی

با سلام

جای تاسف است که در نظام اسلامی ما متصدیان چندان بی‌طاقت شده‌اند که حتی تذکر را تاب نمی‌آورند. تذکر از سوی چه کسانی؟ از سوی برادرانشان، از سوی کسانی چون شما که عمرشان را صرف انقلاب و نظام اسلامی کرده‌اند.

نامه شما در مورد رفتارهای زشتی که در برخی بازداشتگاه‌ها با زندانیان صورت گرفته است، رسانه غیرملی و روزنامه‌های کودتاچیان را دستپاچه کرده است. این همه دستپاچگی خبر از چه چیز می‌دهد؟ خبر از خبرهای وحشتناکی که ما هنوز اطلاعی از آنها نداریم. خبر از آنکه دروغ چون چرکی مسموم روز به روز دامنه خود را گسترش می‌دهد و به بهانه دفاع از «اصل نظام» غافلان را به حمایت از خود فرامی‌خواند و کسی نمی‌گوید که «اصل نظام» مردم‌اند و حکومت بخش کوچکی از نظام و دولت بخش کوچکی از حکومت و مجموعه افرادی که این‌گونه رفتارهای غیر انسانی را مرتکب شده‌اند تنها بخش کوچکی از کارگزاران اجرایی کشورند.

از کسانی که در زندان‌ها مورد تعدی و تجاوز قرار گرفته‌اند، می‌خواهند که چهار شاهد عادل با شرایط ویژه ارائه کنند. آیا آنان برای بازداشتن دست خود از گناه هم چهار شاهد می‌طلبند؟ اینهایی که مرتکب جرم شده‌اند، ایادی حکومت بوده‌اند. آیا حکومت علاقه ندارد بداند دستان او با مردم چه می‌کنند؟

سخن از دلجویی آسیب دیدگان حوادث اخیر گفته می‌شود. به راستی این آسیب‌ها چگونه التیام خواهد یافت، وقتی که منکر اصل وقوعشان می‌شوند و با تهدید و ارعاب ستم‌دیدگان را به سکوت و انصراف از تظلم وادار می‌کنند؟ دلجویی با پول و زور ممکن نیست بلکه با رسیدگی سریع، صریح و دقیق به دادخواهی آنها و خانواده‌هایشان ممکن است.

به راستی وظیفه ایمانی و انسانی یک روحانی انقلابی که با گزارش‌ها و مراجعات مکرر قربانیان چنین جنایاتی روبه‌رو شده است، آیا جز کاری است که شما انجام داده‌اید؟ انتظار از روحانیت اسلام آن است که در ابلاغ رسالت‌های الهی که بر دوش او قرار دارد، از خدا بترسد و از زورگویان و دروغ‌زنان و متجاوزان، از تهدیدها و تضییق‌ها و از هیچ چیز دیگری جز خدا نترسد. در این روزگار، کدام رسالت الهی سنگین‌تر از آن است که به صریح‌ترین لهجه، اسلام را از فجایعی که رخ داده است و رخ می‌دهد، تبرئه کنیم؟ این رسالتی است که انجام آن جز از روحانیت متعهد بر نمی‌آید، و اگر در انجام آن کوتاهی شود، نخستین گروهی که از بابت آن ملامت خواهند شد، آنان خواهند بود.

عجبا اگر کسانی به جای پرداختن به این مسئولیت تاریخی، به راحتی بر روی آنچه انجام گرفته است چشم بپوشند، به صورتی که گویی انجام آن اعمال ناشایست بخشی از وظایف نیروهای امنیتی بوده است، و تنها گناه نابخشودنی و سزاوار واکنش آگاه کردن مردم از این فجایع است.

اینجانب به سهم خویش از شجاعت و تعهد شما تشکر می‌کنم و امیدوارم تلاش‌های شما با همصدایی دیگر استوانه‌‌های روحانیت مبارز تقویت شود.

برادر شما
میر حسین موسوی
27/5/88

بازدید کنندگان

كودتاي 22 خرداد را محكوم ميكنيم
موج سبز آزادی

کمپین آزادی معلم در بند؛ جعفر ابراهیمی

دنبال کننده ها

بايگانی وبلاگ

درباره من

عکس من
زندگی شاید خیابان دراز است که هر روز مردی با بیل از آن می گذرد مردی که شاید زیر لباسش چماقی طولانی دارد و شاید پرچمی را آتش می زند