زندگی شاید خیابان دراز است که هر روز مردی با بیل از آن می گذرد مردی که شاید زیر لباسش چماقی طولانی دارد و شاید پرچمی را آتش می زند

۲۶ فروردین، ۱۳۸۹

مصاحبه تلفنی با سیاستمداران غیور قزوین

سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی، گردشگری، باغات سنتی، فلکه غریب کش، هادی آباد و بازار وزیر قزوین، مسافران نوروزی را بیش از ۲میلیون و دویست هزار نفر‏ اعلام کرد. هنوز این حرف میراث منعقد نشده بود (چقدر من این منعقد گفتن لاریجانی را دوست دارم) استاندار شجاع قزوین، مشت محکمی به دهان یاوه گوی میراث فرهنگی زد و آمار مسافران نوروزی را یك میلیون و ۱۰۰ هزار نفر عنوان کرد.‏ یعنی می کند به عبارتی نصف گفته سازمان میراث!

به نظر شما ملت همیشه در صحنه، این یک میلیون و 100 هزار نفر مورد اختلاف کجا رفته اند؟

الف. همانجایی که 63 درصد رای مردم رفته اند

ب. همانجایی که معترضان بعد از انتخابات رفته اند

پ. همانجایی که نفتهای سر سفره رفته اند

ت. همانجایی که وعده های الفنون رفته اند

ث. به پشت صحنه رفته اند

ج. همه موارد

سوال از سیاستمداران استان: فکر می کنید دلیل این اختلاف آمار کلان در چیست؟

مسوول کارگزینی دهداری کچلگرد بالا: نقش عوامل براندازی فتنه سبز در این واقعه غیرقابل انکار است. موسوی و کروبی باید قطعه قطعه شوند.

صفت الله صالحی: این اختلاف حاصل توطئه روزنامه های برانداز مینودر، ولایت، حدیث و تابان است. از تمام روزنامه های زنجیره ای استان شکایت می کنیم.

ابراهیم عبدالرزاقی: یک میلیون و 100 هزار تومان خیلی می شود اما یک میلیون و 100 هزار نفر را باید بروید سازمان ورزشهای همگانی از مهدی مان بپرسید. راستی سیب گلاب اعلا داریما.

امید مافی: دولت اقاقیا و ملت شهیدپرور با این اختلاف مبارک نشان دادند که در مقابل جاسوسان خائنی مثل حدیث همبستگی کامل دارند.

مسوول بایگانی آب و فاضلاب خیارج سفلی: دست ایادی استکبار را در این واقعه می توان دید. جنبش سبز اموی باید ریشه کن شود. سران فتنه را بدرید.

عباسپور: حالا یک میلیون و 100 هزار یا 2 میلیون و 200 هزار. چه فرقی می کند؟ همه باید به دولت خدمت گذار کمک کنیم.

فرمانداری قزوین: یک میلیون و ۱۰۰ هزار نفر که چیزی نیست، انتخابات اخیر یادتان رفت؟ بیایید نمایشگاه سگ برگذار کنید.

رحیم سرکار: اوره کا اوره کا (ادای ارشمیدس را در می آورد و از ذوقش با شلوار گل گلی کشی دور غریب کش می دود)

احد چگینی و داود محمدی: مشترکا و با هماهنگی تشکیلات عملکرد کروبی را در این زمینه محکوم می کنیم.

کاظم قاقی: اینها سیاه نمایی روزنامه های استکباری است. دستهای پشت پرده لابی صهیونیستی استان را خرد می کنم.

۲۳ فروردین، ۱۳۸۹

قله های رفیع سال 88

سال 88 به فضل الهی سالی پر از موفقیتهای عظیم بود. آنقدر قله های رفیع فتح کردیم که چیزی برای دیگران نماند. در این سال بود که رئیس دولت نهم و بعد از نهم جمله ای کلیدی از خود متصاعد کرد و گفت:

"من رسماً اعلام می كنم كه امروز ملت ایران یك ابرقدرت حقیقی و واقعی است."

رتبه های جهانی ابرقدرت مذکور در سال 88 به شرح ذیل بوده است:

رتبه های سر جدول:

ایران رتبه دوم اعدام در جهان با اعدام 388 نفر در سال 2009می کند به عبارتی هر روز 1.5 اعدام

ایران رتبه ی سوم خطرناک ترین کشور برای وبلاگ نویسان
خودکشی زنان در ایران: رتبه سوم جهان

ایران رتبه اول در آمار مهاجرت نخبگان از میان 91 کشور

رتبه های ته جدول:

آزادی مطبوعات : ایران رتبه ۱۷۲ از ۱۷۵كشور
رتبه ۱۶۸ برای ایران در زمینه فساد دولتی
ایران و كسب رتبه 88 از نظر شاخص توسعه انسانی
گذرنامه ایرانی در قعر جدول جهانی اعتبار
ایران رتبه ۱۲۳ جهانی را در تامین سلامت مردم دارد
رتبه ایران از نظر نرخ تورم در میان 225 کشور، 219 بوده است..
ایران بالاتر از آنگولا در «انتهای جدول» جاذبه های تجاری
سهم زنان ایران در مدیریت: رتبه جهانی 101 میان 120 کشور
ایران رتبه 144 فضای کسب و کار جهان
رتبه جهانی ایران در سرعت اینترنت: 186
ایران رتبه 172 از میان 176كشور را برای آزادی رسانه کسب کرد

مبارک باشد انشاءالله

۱۷ فروردین، ۱۳۸۹

ماجرای بچه فامیل عیال و "حرف بد" نظام

دیشب بچه فامیل عیال منزل ما بود. من هم با صدای بلند برای پدرش نامه خدابخش را می خواندم و غش غش می خندیدیم. یک باره دیدم بچه مذکور سرخ شد و توی گوش مادرش چیزی گفت. سپس اوضاع مادر بچه برزخ و اخم وی تا آخر شب باز نشد. موقع رفتن به عیال گفته بود: به شوهرت بگو جلو بچه از این حرفها نزند. راهنمایی است، می فهمد!

اخلاق ورزشی نامبرده مرا به فکر فرو کرد. به عیال گفتم: این که نه فراماسونری است نه عقبه فریب خورده دشمن. چطوری است که گاف آدم را می فهمد؟ عیال گفت: بچه است. بچه های این دور زمانه هر کدام برای خودش خانم مارپل است. راهنمایی اش از پیر 80 ساله ما بیشتر می فهمد.

راست می گفت. د د د د د ببین چطور عقل بچه راهنمایی می رسد که «بیضه نظام» حرف بدی است و نباید در حضور جمع از دهان آدم دربیاید اما مرد گنده نمی فهمد جلو یک میلیارد آدم و هزارتا دوربین عورت و همه بند و بساط نظام را تشریح می کند. آن وقت هی می گویند چرا اخلاقیات ریخته تو مستراب و کسی احترام ماها را نگه نمی دارد.

۱۴ فروردین، ۱۳۸۹

نامه ای به مرحوم کربلایی علیرضا خدابخش ارضی

علیرضا جان سلام. خوبی خوشی چطوری؟

جان ارتش سایبری سه پا از خبر ارتحالت عشق و حال کردیم. البته مواظب شئونات اسلامی هم بودیم. به عیال گفتم دیگر در این استان کسی به فکر براندازی نرم نمی افتد. ملتفتی که؟ جدیدا وبلاگ نوشتن را هم به لیست مصادیق براندازی نرم اضافه کرده اند.

من به اتفاق عیال از شنیدن خبر ارتحالت گریه نکردیم، چون چگینی نبودیم که خانواده دخو بودیم. قصد تایید صلاحیت در انتصابات آینده هم نداشتیم. دخو هر چه باشد میلی نیست. الکی نیست هر وقت میلش کشید به محاسن ملت بخندد. هر وقت میلش کشید یک دل سیر گریه کند. هر وقت میلش کشید قربان شخ متی بگردد. هروقت میلش کشید برای همون شخ متی قداره از رو ببندد.

به حول و قوه الهی از فردا هر بچه ای از ننه اش پول بخواهد ننه فوریتن می گوید: شیرم حلالت نمی کنم اگه کارت اینترنت بخری براندازی نرم کنی. ندیدی این علیرضا مزدور سیاه و اینجیلی سرویس، پسر همسایه کبراخانم اینا اینقد ملته به روز سیا نشاند معتاد وبلاگ و فراماسونری کرد آخر عاقبتش چی شد؟ کبراخانم می گفت کاشف به عمل آمده که به عورت نظام نظر داشته بی چشم و رو. دلارهای شبکه مضلّین و شارون کوفتش شد.

خلاصه به عیال گفتم در سایه خدمات بی شائبه دولت ا.ن. فیتیله وبلاگ نویسی قزوین تمام شد. فیتیله ای هم که تمام شده باشد تمام شده. چطوری بکشی پایین؟ گفته باشم بنده به اتفاق عیال از اول با هرگونه پایین کشیدن به شدت مخالف بودیم چون اصولا پایین کشیدن کار بدی است. فکر بد نکن. کلا می گویم کار خوبی نیست.

اما خودمانیم علیرضا. فکر مذبوحانه این اقدام انتحاری چطور به ذهنت رسید؟ عراقی ها عوض کله پاچه مغز چی به خوردت دادند؟ نکند رفتی قزوین عراق؟ فکر کردی مردم شهیدپرور وبلاگ خوان هم مثل مردم شهیدپرور قزوینند؟ نه برادر. ما اسم شهید بشنویم فورا دستمال در نمی آوریم چشممان را روی جنایتهای آورنده اسم شهید ببندیم. تو همه ما را معتاد کردی. وبلاگ نویس کردی. هرزه ماهواره ای و عقبه دشمن کردی. وقتی هم رفتی عراق برای امریکایی های زبون دست تکان دادی یعنی هواتانه دارم. قزوین بیاید ایشالا. فکر می کنی نمی دانم در عراق مخفیانه با موشه دایان و خاخام الیاس قرار گذاشتی از طریق فراماسونری باصطلاح وبلاگ نویسان بیضه های نظام مقدس را مورد اصابت لگد قرار بدهی؟

الهی مثل سایت ارتش سایبری هکت کنند. الهی ببرنت اردوی راهیان کهریزک. آنجا بروی نیروهای انقلاب آنقدر با نوشابه ازت پذیرایی می کنند که دیگر با حرف بد نظام مقدس کار نداشته باشی. الهی نوک دماغت میخچه درآد. الهی یه کم از رییس جمهور منتخب شورای نگهبان دروغ گفتن یاد بگیری یخمک فریزر.

ای نامه که می روی به سویش

از جانب من ببوس رویش

۱۲ فروردین، ۱۳۸۹

خاطره ارسالی از عبید زاکانی

سبزه قبا
عید شما مبارک. خدمتتان عارضم که شب عیدی خواب دیدم قیامت شده است.
هرقومی را داخل چاله‏ای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله‏ ی ایرانیان.
خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگمارده‏اند؟»
گفت: «می‌دانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله
خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...»
نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند
خود بهتر ازهر نگهبانی لنگش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم.

بازدید کنندگان

كودتاي 22 خرداد را محكوم ميكنيم
موج سبز آزادی

کمپین آزادی معلم در بند؛ جعفر ابراهیمی

دنبال کننده ها

درباره من

عکس من
زندگی شاید خیابان دراز است که هر روز مردی با بیل از آن می گذرد مردی که شاید زیر لباسش چماقی طولانی دارد و شاید پرچمی را آتش می زند