زندگی شاید خیابان دراز است که هر روز مردی با بیل از آن می گذرد مردی که شاید زیر لباسش چماقی طولانی دارد و شاید پرچمی را آتش می زند

۱۷ فروردین، ۱۳۸۹

ماجرای بچه فامیل عیال و "حرف بد" نظام

دیشب بچه فامیل عیال منزل ما بود. من هم با صدای بلند برای پدرش نامه خدابخش را می خواندم و غش غش می خندیدیم. یک باره دیدم بچه مذکور سرخ شد و توی گوش مادرش چیزی گفت. سپس اوضاع مادر بچه برزخ و اخم وی تا آخر شب باز نشد. موقع رفتن به عیال گفته بود: به شوهرت بگو جلو بچه از این حرفها نزند. راهنمایی است، می فهمد!

اخلاق ورزشی نامبرده مرا به فکر فرو کرد. به عیال گفتم: این که نه فراماسونری است نه عقبه فریب خورده دشمن. چطوری است که گاف آدم را می فهمد؟ عیال گفت: بچه است. بچه های این دور زمانه هر کدام برای خودش خانم مارپل است. راهنمایی اش از پیر 80 ساله ما بیشتر می فهمد.

راست می گفت. د د د د د ببین چطور عقل بچه راهنمایی می رسد که «بیضه نظام» حرف بدی است و نباید در حضور جمع از دهان آدم دربیاید اما مرد گنده نمی فهمد جلو یک میلیارد آدم و هزارتا دوربین عورت و همه بند و بساط نظام را تشریح می کند. آن وقت هی می گویند چرا اخلاقیات ریخته تو مستراب و کسی احترام ماها را نگه نمی دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازدید کنندگان

كودتاي 22 خرداد را محكوم ميكنيم
موج سبز آزادی

کمپین آزادی معلم در بند؛ جعفر ابراهیمی

دنبال کننده ها

درباره من

عکس من
زندگی شاید خیابان دراز است که هر روز مردی با بیل از آن می گذرد مردی که شاید زیر لباسش چماقی طولانی دارد و شاید پرچمی را آتش می زند