زندگی شاید خیابان دراز است که هر روز مردی با بیل از آن می گذرد مردی که شاید زیر لباسش چماقی طولانی دارد و شاید پرچمی را آتش می زند

۱۳ شهریور، ۱۳۸۸

نامه به یک حسین آذربایجانی

حسین جان سلام خوبی چطوری؟

از کلمه تنویرت خوشم آمد. افتخار می کنم که تو هم این واژه را بلدی اما تو که باسوادترین آدم خاورمیانه هستی و فرت و فرت در فوق لیسانس رتبه 15 کشوری می آوری باید بفهمی راههای فرافکنی چیست. اگر نفهمی هم برای تنویر خودت و دوستانت می نویسم یکی از راههای فرار به جلو فرافکنی و قانون "کی بود کی بود من نبودم" است. روزی نامه شما هم در این زمینه ید طولا دارد.

اصولا خیلی خوب است که آدم فکر کند در صورت مصاحبه با عبدالعظیم و اصلی بیگی می تواند روزی نامه گی برخی روزنامه ها را جار بزند تا روزی نامه گی روزنامه خودش آن زیرمیرها بماند. اما سر گنده اش این است که دیگران بدون نیاز به تنویر این موضوع را می فهمند.

خودت هم انشاءالله قبول داری حدیثتان فارسنامه است و با سپاه بسته تا زیراب این و آن را بزند و 70 درصد صفحات را با اخبار خبرگزاری سپاه پر کند. بالاخره حدیث و بعضی از مخلوقات خدا باید از جایی نان بخورند و همیشه چرب و چیلیش را دوست دارند.

امیدوارم غمباد نگیری و بگویی چرا این نامه را برای تو نوشته ام. همه می دانند تو در حدیث کاره ای نیستی. کار نداریم به یکصدم قیمت کار می کنی یا به افتخار عموجان ناپلئون، به قول خودت یک ضرب المثل آذری هست که می گوید کار کردن یارو و خوردن یابو. می فهمی که؟ تو به خیال خودت کار حرفه ای می کنی اما پول مصاحبه های رپرتاژیت را عموجان رحیم! و دایی جان فرامرزی! می گیرند و می خورند.

من تو را دوست دارم. به تو علاقمندم. نمی خواهم توهم بزنی در لوموند کار میکنی. حقیقت شوکوپارس نیست پسرم که همینجوری بلمبانی برود پایین. محض تنویر خودت می گویم حدیث عمورحیم تابلوترین روزی نامه قزوین است و اگر تابان در خط مقدم نبود تا الان در روزی نامه عموجانتان تخته شده بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازدید کنندگان

كودتاي 22 خرداد را محكوم ميكنيم
موج سبز آزادی

کمپین آزادی معلم در بند؛ جعفر ابراهیمی

دنبال کننده ها

درباره من

عکس من
زندگی شاید خیابان دراز است که هر روز مردی با بیل از آن می گذرد مردی که شاید زیر لباسش چماقی طولانی دارد و شاید پرچمی را آتش می زند